که به فکرِ خوشحال کردنته!❤️
این یعنی خوشبختی❤️
به همین سادگی… ❤️
کاش خوشبختی هم مثل مرگ سهم همه میشد...
کشوری را می شناسم که
ریختن "کنجد" روی "بربری" برای مردمانش یک "آپشن" محسوب می شود..
در آن کشور مردمش به جای حل مشکلاتشان سعی می کنند به بهترین شکل,خود را با آن تطبیق دهند..
در آنجا مردم,خانه ی رو به آفتاب را گران تر می خرند و بعد با هفت لایه پرده تمام پنجره ها را می پوشانند..
جالب است که در آن کشور یک دختر کنار خیابان می تواند
عامل اصلی یک ترافیک سنگین باشد..
در آن کشور اگر آدم ها دلشان بگیرد,باید بروند قبرستان,بیمارستان,تیمارستان یا آسایشگاه سالمندان..
تا بفهمند غم های بزرگتری هم هست,نکند که دلشان هوای شادی کند!
و همه در آنجا برای هر تغییر و اتفاقی به دنبال منجی اند
دنبال هرکسی غیر از خودشان..
در آن کشور تفاوت بین شادی کردن و عزاداری را,تنها با دیدن محل برخورد دست ها می توان فهمید..
هرکس که گفته آن کشور جهان سوم است,
یقین دارم تا ۳ بیشتر بلد نبوده بشمارد..!!!
نگاهم
سمتِ
چی باشه
منو
یادِ تو
نندازه؟؟؟
آدم مذهبي اي نيستم
اما
از آناني که به هيچ، پايبند نيستند، ميترسم
از آناني که خدا را به چالش مي کشند، ميترسم
اينها براي هيچ کس و هيچ چيز ارزشي قائل نيستند!
فريب ظاهر روشنفکرشان را نخوريد
کساني که تنها خود را و عقل خود را قبول دارند
شما را در نهايت، هيچ مي پندارند
اينان به عشق نيز خيانت ميکنند
چرا که خدايي ندارند....
آدم مذهبي اي نيستم
اما
از آناني که بيش از حد مذهبي اند، ميترسم
ازهر دين و آئيني که باشد
از آناني که تنها آئين مذهب خود را راه سعادت ميداند، ميترسم
کساني که به غير از خود و هم کيشانشان، ديگران را کافر مي انگارند
فريب ظاهر خدا ترسشان را نخوريد!
شما را در نهايت، کافر مي پندارند
اينان به عشق نيز خيانت ميکنند
چرا که به درگاه خدايشان توبه خواهند کرد...
آدم مذهبي اي نيستم
اما
خدا، همه دارايي من است!
تصویرت در شبکه اجتماعی
با چادر و روسری
لبخندی ملیح و نگاهی که سراسر ناز است
پیش چشم هزاران نامحرم لایک میخورد
و تو نوشته ای:
افتخار میکنم که محجبهام
اگر اینگونه میخواهی مبلغ حجاب در فضای مجازی باشی
بدانکه:
دلبریکردن"توی چادر"دل میزند از چادر...
پروردگارا ! پناهم باش تا مظلوم روزگار نباشم!
رهایم نکن تا اسیر دست روزگار نگردم!
یاورم باش تا محتاج روزگار نشوم!
بال و پرم باش تا مصلوب این روزگار نباشم!
همدمم باش تا تنهای این روزگار نمانم!
مهربانم باش تا به دنبال نامهربانی روزگار نروم!
عاشقم بمان تا عاشق این روزگار پست و بی حیا نشوم!
و
خدایم بمان تا بندۀ این روزگار نگردم!
آخرش درد دلت، دربهدرت خواهد کرد
مهرهی مار کسی، کور و کَرت خواهد کرد
عشق؛ یک شیشهی انگور کنار افتادهست
که اگر کهنه شود مستترت خواهد کرد
از همآن دست که دادی به تو بر خواهد گشت
جگر خون شدهام خونجگرت خواهد کرد
ناگهان چشم کسی سربهسرت میذارد
بیمحلّیش ولی جان به سرت خواهد کرد
جرم من خواستن دختر اربابِ دِه است
مادر! این جرم شبی، بیپسرت خواهد کرد
همهی شهر به آواز من عادت کردند
وقت مرگم گذری با خبرت خواهد کرد
شعر:امیر سهرابی
تعداد صفحات : 27